قاصدک

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

آیا پیامبران دیگری؛ جز رسول اکرم (ص) نیز به معراج رفته اند؟؟

28 اردیبهشت 1395 توسط bef

در ارتباط با انحصار این معجزه به پیامبر اکرم (ص) و یا فقدان چنین انحصاری، باید گفت که از لحاظ عقل و موازین دینی، هیچ ایرادی وجود ندارد که دیگر پیامبران نیز، با یاری خداوند، با سرعتی اعجاز آمیز در زمین و آسمان ها به گردش پرداخته و نشانه های خداوند را مشاهده نمایند، اما آنچه از آیات قرآن کریم و نیز روایات معتبر، می توان استنباط نمود این است که معراجی با این کیفیت که طی آن، پیامبری، بعد از عروج به آسمان ها، به میان مردم خویش بازگشته، و به تبلیغ خود ادامه داده و مشاهدات خود را در اختیار آنان قرار داده، در ارتباط با هیچ پیامبر دیگری گزارش نشده است.

البته، آیاتی وجود دارند که سرعت اعجاب انگیز حضرت سلیمان (ع) را در مسافرت به نقاط مختلف زمین و با استفاده از نیروی باد بیان نموده، [4] و یا این که عروج پیامبرانی؛ مانند ادریس (ع) [5] و عیسی (ع) [6] را به آسمان ها اعلام می دارد، اما همان گونه که بیان شد، هیچ کدام از آنها مشابهت کاملی با آنچه در معراج پیامبر (ص) اتفاق افتاده ندارد؛ زیرا که مسافرت سلیمان نبی (ع)، تنها در زمین انجام می شده و عروج ادریس و عیسی (ع) به آسمان ها نیز، بدون بازگشت بوده است؛ به دلیل آن که بر اساس روایات شیعه، ادریس (ع) در آسمان ها وفات نموده [7] و حضرت عیسی (ع) نیز هنوز در آسمان ها و در انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) و یاری رساندن به آن حضرت است. [8]

3. با آن که معتقدیم، خداوندی که توانایی در اختیار گذاشتن چنین اعجازی را به بنده و رسول خود دارد، می تواند آن را بارها و بارها تکرار نماید، اما آنچه از آیات قرآن و تقریبا تمام روایات موجود در ارتباط با حادثه معراج می توان دریافت، آن است که معراجی با تمام خصوصیات یاد شده، تنها یک بار در زندگی پیامبر (ص) اتفاق افتاده است.

معراج چیست؟ آیا پیامبران دیگری به جز حضرت محمد (ص) هم به معراج رفته اند؟

 نظر دهید »

سرنوشت

28 اردیبهشت 1395 توسط bef

تقدیر و سرنوشت انسان بدست کیست؟

۲۰:۳۲

تقدير

سرنوشت انسان با دست او رقم می‏خورد و همو است كه با استفاده از آزادی و اختیار خویش آینده خود را می‏سازد. مشیت الهی بر این تعلق گرفته كه انسان كارهای خود را با حریت و انتخاب انجام دهد، یعنی انسان طبعاً و ذاتاً در انتخاب و گزینش و یا ترك و رها كردن كاملاً آزاد است و دست او در فعل و ترك هر كاری كاملاً باز می‏باشد.

سرنوشت انسان توسط خداوند این گونه رقم خورده كه هر انسانی با اختیار و اراده خود، راه سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی را انتخاب كند.

انسان در اثبات این حالت درونی یعنی اختیار داشتن در انجام و ترك كارهای خود به دلیل و گواهی خرد و وجدان خود به چیز دیگری نیاز ندارد، زیرا هر فردی در عین میل و علاقه به انجام عملی، خود را بر ترك آن توانا می‏بیند. هم چنین است عكس آن. اگر در كارهای خود مانند: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، راه رفتن، مطالعه كردن، حرف زدن و… دقت كنید به روشنی و با عمق جان می‏یابید كه در كارهای خود كاملاً آزادید و عاملی از درون یا بیرون شما را مجبور نمی‏كند.

قرآن در تأیید داوری فطرت و حكم خرد، آزادی انسان را زیربنای تشریع دانسته و سرنوشت آدمی را در دست خود می‏داند: “وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏؛[۱] بر آدمی جز نتیجه تلاش وی چیزی نیست“. نیز می‏فرماید: “كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ؛[۲] هركسى در گرو چيزى است كه كسب كرده است. “. در آیه دیگر به بیان رساتر فرمود: “مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ؛[۳] هر كس كار نیكی انجام دهد، به سود خود انجام داده و هر كس كار بد انجام داده است، بر زیان خود او می‏باشد و خدای تو بر بندگان ستم نمی‏كند“.

از نظر قرآن و عقل، انسان سرنوشت خود را با دست خویش تعیین می‏كند. این مطلب با علم خدا به این كه عاقبت انسان چگونه خواهد شد، نیز انسان چه كارهایی را انجام خواهد داد ناسازگار نیست، زیرا علم خدا در مورد انسان بدین گونه است كه خدا می‏داند انسان با اختیار خود چه كارهایی را انجام می‏دهد و چه كارهایی را ترك می‏كند. به بیان دیگر علم الهی تعلق گرفته به فعل انسان با شرط اختیار، یعنی خداوند از پیش (ازل) می‏داند كه انسان با اختیار خود كار خاصی را انجام می‏دهد، یا آن را با اختیار خود ترك می‏كند. نیز معلوم است كه این گونه علم تأثیری در معلوم (كار انسان) ندارد، یعنی این گونه نیست كه بگوییم چون خدا می‏داند انسان در فلان روز نماز می‏خواند، نماز خواندن از روی اجبار باشد، بلكه بدین نحو است كه خدا آگاه است انسان در فلان روز با اختیار خود نماز خواهد خواند.



 نظر دهید »

سرنوشت

28 اردیبهشت 1395 توسط bef

تقدیر و سرنوشت انسان بدست کیست؟

۲۰:۳۲

تقدير

سرنوشت انسان با دست او رقم می‏خورد و همو است كه با استفاده از آزادی و اختیار خویش آینده خود را می‏سازد. مشیت الهی بر این تعلق گرفته كه انسان كارهای خود را با حریت و انتخاب انجام دهد، یعنی انسان طبعاً و ذاتاً در انتخاب و گزینش و یا ترك و رها كردن كاملاً آزاد است و دست او در فعل و ترك هر كاری كاملاً باز می‏باشد.

سرنوشت انسان توسط خداوند این گونه رقم خورده كه هر انسانی با اختیار و اراده خود، راه سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی را انتخاب كند.

انسان در اثبات این حالت درونی یعنی اختیار داشتن در انجام و ترك كارهای خود به دلیل و گواهی خرد و وجدان خود به چیز دیگری نیاز ندارد، زیرا هر فردی در عین میل و علاقه به انجام عملی، خود را بر ترك آن توانا می‏بیند. هم چنین است عكس آن. اگر در كارهای خود مانند: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، راه رفتن، مطالعه كردن، حرف زدن و… دقت كنید به روشنی و با عمق جان می‏یابید كه در كارهای خود كاملاً آزادید و عاملی از درون یا بیرون شما را مجبور نمی‏كند.

قرآن در تأیید داوری فطرت و حكم خرد، آزادی انسان را زیربنای تشریع دانسته و سرنوشت آدمی را در دست خود می‏داند: “وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏؛[۱] بر آدمی جز نتیجه تلاش وی چیزی نیست“. نیز می‏فرماید: “كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ؛[۲] هركسى در گرو چيزى است كه كسب كرده است. “. در آیه دیگر به بیان رساتر فرمود: “مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ؛[۳] هر كس كار نیكی انجام دهد، به سود خود انجام داده و هر كس كار بد انجام داده است، بر زیان خود او می‏باشد و خدای تو بر بندگان ستم نمی‏كند“.

از نظر قرآن و عقل، انسان سرنوشت خود را با دست خویش تعیین می‏كند. این مطلب با علم خدا به این كه عاقبت انسان چگونه خواهد شد، نیز انسان چه كارهایی را انجام خواهد داد ناسازگار نیست، زیرا علم خدا در مورد انسان بدین گونه است كه خدا می‏داند انسان با اختیار خود چه كارهایی را انجام می‏دهد و چه كارهایی را ترك می‏كند. به بیان دیگر علم الهی تعلق گرفته به فعل انسان با شرط اختیار، یعنی خداوند از پیش (ازل) می‏داند كه انسان با اختیار خود كار خاصی را انجام می‏دهد، یا آن را با اختیار خود ترك می‏كند. نیز معلوم است كه این گونه علم تأثیری در معلوم (كار انسان) ندارد، یعنی این گونه نیست كه بگوییم چون خدا می‏داند انسان در فلان روز نماز می‏خواند، نماز خواندن از روی اجبار باشد، بلكه بدین نحو است كه خدا آگاه است انسان در فلان روز با اختیار خود نماز خواهد خواند.



 نظر دهید »

چگونه توکل به خدا زیاد میشود ؟؟؟

28 اردیبهشت 1395 توسط bef

توکل یکی از فضائل اخلاقی است که به معنای اعتماد کردن بنده به خدای متعال و واگذار کردن همه کارهای خود به او می باشد. البته توکل واقعی به خداوند مانع از توسل به اسباب نمی باشد و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. این صفت ارزشمند در صورتی حاصل می شود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام می گیرد، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او. اگر کسی واقعاً چنین اعتقادی داشته باشد، در دل به خدا اعتماد پیدا کرد و بر او تکیه می کند و بدین سبب توکل به خدا روز به روز زیادتر می گردد.

توکل در روایات:

در این رابطه علی بن لوید گوید: از امام کاظم (ع) تفسیر «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» یعنی «هر آن کس که کار خویش را به خدا واگذارد خداوند مهمات او را کفایت کند». [4] پرسیدم؛ فرمود: «توکل به خدا مراتبی دارد، یکی از آنها آن است که تمامی امور خویش را به او واگذاری و او را وکیل خودسازی که هر چه با تو کند از او راضی باشی و بدانی که آنچه به سود تو باشد و نیز لطف خود را از تو دریغ ندارد و بدانی که امر هر چیز به دست اوست. پس همه امورت را به او واگذار کن و به سوی او مطمئن باش. [5] و یا در این حدیث شریف از امام صادق (ع) که از نهایت توکل و عالی ترین مرتبه آن سؤال شد و ایشان فرمودند: «(عالی ترین مرتبه توکل آن است که) جز خدا، از کسی نترسی». [6] و این مقامی است که حضرات معصومین (ع) همگی دارای آن بودند و در اوج قله توکل، اسوه حسنه ای برای ما شیعیان قرار گرفتند بزرگان دین، نیز از این مرتبه عالی اخلاقی بهره مند بودند که مثال بارز آن مرحوم حضرت امام (ره) در کشاکش پیروزی انقلاب و در مواجهه با رژیم طاغوت زمان خود همواره می فرمود: «والله هیچ گاه من نترسیدم» که خود نشان دهنده توکل فراوان حضرت امام (ره) به قدرت لایزال الاهی بود.

بنابراین توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعی با روح توکل سازگار است، زیرا جدا کردن اثرات و عوامل طبیعی از اراده خدا نوعی شرک است، چراکه عوامل طبیعی هر چه دارند از ناحیه خداوند است و همه به اراده و فرمان اویند. [7]


 نظر دهید »

شعر مولودیه حضرت زنیب سلام الله علیها

25 بهمن 1394 توسط bef

دوستان گشت عیان نور خدا

پنجم ماه جمادی الاولی

از جمال و رخ بانو زینب

یعنی از آینه علم و ادب

اختر پاک سماوات علا

دختر شیر خدا و زهرا

گل نو خاسته مصطفوی

سنبل فاطمی مرتضوی

مهربان خواهر و یار سبطین

با حسن همقدم هم کار حسین 

مقدمش بر همه بادا مسعود

حق نگهداردش از چشم حسود

سروقدش چه بگل زار دمید

سروهای چمن از شرم خمید

لاله ای بود ز باغ ایمان 

که بدل داشت بسی داغ نهان 

داغش از بس بدل سوخته بود 

لاله سان چهره اش افروخته بود

پرده چون از رخ تابنده گشود

خوبرویان را آرام ربود

حوریان محو رخ نیکویش

قدسیان مات شکنج مویش

عود ریزند بمجمر بسیار

مشکریزند زدامان  خروار

از پی تهنیت میلادش

بهر تبریک قدم شو باشش

زد قدم چونکه باقلیم شهود

رونق آل علی را افزود

گرچه گلزار علی خرم بود

خرمی بی گل زینب کم بود

شمع جمع حرم آل عبا 

بود شهزاده آزاده ما

که باو بار بمنزل برسید

کشتی عشق بساحل برسید

یعنی از بعد شهید بی سر

برد این بار اسیری خواهر

تا اسارت بشهادت یکجا

زنده گرداند آئین خدا

گلگلزار نبوت چه شکفت

جد او نام ورا زینب گفت

یعنی او زینت بابش علی است 

که از او نور خدا منجلی است 

جلوه احمدی از او پیدا

صولت حیدریش چهره نما

عصمت از فاطمه احسان زحسن

داشت در خویش به نحو احسن

سینه اش مخزن اسرار خدا

چهره آئینه آثار خدا

آری این نکته مسلم باشد

عالمه غیر معلم باشد

قد چون سرو سهی دربرداشت

تا نشود خم زغم اکبر داشت

نگهی گرم و سری افکنده 

یعنی از جان بحسینم بنده

با برادر همه جا همراهم 

من کمین بنده او او شاهم

تهیم از خود و پراز اویم

عشقش از روز ازل بد خویم

بحسنیش چه نظر باز نمود

بی سخن شرح غم آغاز نمود

مو بمو شرح پریشانی گفت

داستان غم پنهانی گفت

ناگهان شیون و فریاد نمود

گوئی از دشت بلا یاد نمود

کاین همان تشنه لب کرببلاست

که ازوشور قیامت برپاست

ای دریغا که لب شط فرات

میشود تشنه ازو قطع حیات

بسکه از داغ دلش سوخته است

لاله راه داغ دل آموخته است 

میوه قلب رسول مدنی

کشته گردد بکف قوم دنی

لب و دندان برادر چه بدید

آمدش یاد هم از چوب بزید

داشت پیوسته نظر بر سر او

مهربان خواهر غم پرور او

که بود روز بنی شب به تنور

سر نورانی آن آیه نور

دامن مادر و آغوش پدر

بود دانشکده آن گوهر

از پدر درس شجاعت آموخت

هم بر و راز اسارت آموخت

صبرش از مادر بود یسر مشق

همه جا کرببلا کوفه دمشق

تا حسینش که شود کشته کین

نکند ناله و فریاد وانین

گر شود قطع دو دست عباس

نکشد ناله زقلب حساس

کشته قاسم اگر دید برش

نکشد پرده و معجر ز سرش

نعش اکبر چه به بیند در خون

همچه لیلی نشود او مجنون

بیند اراسب برادر تنها

نکند شور قیامت بر پا

سر بصحرا ننهد بی پروا

واحسینا نکند در صحرا

الغرض شهادت چه تمام 

با اسیران برود کوفه و شام

مجلس کوفه گرش راه افتاد

آبرو ریزدا وز ابن زیاد

مجلس شام بنطق شیوا

دشمن حق بنماید رسوا

با برادر همه جا دست بدست

دشمنان را بدهد سخت شکست

ای دل ار طالب فیضی بادب

بوسه زن درگه بانو زینب

سرورا بنده نوازی کن ساز

جندقی را بنگاهی نواز

گفتم این شعر بعید مولود 

تا شود توشه بروز موعود

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

قاصدک

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اعتقادی
    • توحیدافعالی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس